loading...
نگاهی به گذشته ی تاریخ
صفرخیرخواه بازدید : 3 سه شنبه 20 اسفند 1392 نظرات (0)

حکومت دینی در عصر پیامبر اسلام

رسول گرامی اسلام علیرغم حضور 13 ساله در مکه بعد از بعثت ،کمترین توفیق را برای دعوت مردم به دین اسلام کسب کرد . شرایط سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی حاکم بر شهر مکه مانع اصلی، برای جذب مردم به دین جدید بود.و البته روز به روز این اوضاع بدتر می شد .تا جائی که شخص پیامبر نیز با از دست دادن مهمترین حامی خانوادگی خود (ابوطالب ) درآستانه  ترور قرار گرفته بود . فضای فکری منجمد و شرایط فرهنگی قبیلگی ،از شهر مکه حصاری ساخته بود که اگر پیامبر از آن خارج نمی شد یا به قتل می رسید یا هیچگاه شاهد گسترش آئین جدید خود نبود.

پیامبر با مردم مدینه در مراسم حج آشنا شده و با ارسال پیام به آن شهر، زمینه مهاجرت خود را فراهم کرد.وی در سال 13 بعثت با 72 نفر از مردم مدینه پیمانی را امضا کرد تا به شهر یثرب مهاجرت کرده و از حمایت آن مردم برخوردار شود.

اوضاع شهر از پیش برای این دعوت فراهم بود.

1-در یثرب یک حاکمیت سیاسی واحد که مورد قبول مردم باشد وجود نداشت.

2- دو قبیله بزرگ اوس و خزرج، اصلی ترین ساکنین شهر از مشاجرات و جنگهای قبیلگی خسته شده بودند و بدنبال فردی بیطرف برای حاکمیت بر شهر می گشتند.

3- یهودیان ساکن دریثرب در موارد مختلف از ظهور پیامبری جدید خبر داده بودند.

این موارد شرایط را برای پذیرش پیامبر از طرف مردم آسانتر می کرد.پس علیرغم پیمانی که پیامبر قبل از هجرت با نمایندگان مردم یثرب در مراسم حج امضاء کرد .هنگام ورود به شهر، با استقبال گرم و پر شور مردم نیز روبرو شد .مردمی که مشتاقانه به دین جدید ایمان آوردند،با رضایت کامل ،مدیریت سیاسی جامعه خود را نیز به پیامبر واگذار کردند.

اولین حکومت اسلامی با پذیرش حاکمیت از طرف فردی آغاز شد که وی قبلا از طرف خداوند مامور به انجام رسالت و نبوت شده بود.به عبارتی می توان گفت پیامبربا حضور در مدینه بعد از نبوت دومین مسئولیت خود را که با رضایت مردم تحقق می یافت بر عهده گرفت.پس این حاکمیت می توانست دو چهره داشته باشد.

1-   زمانی که وی پیام دین و وحی خداوندی را به مردم اعلام می کند .(نبوت)

2-   زمانی که او براساس نظر شخصی خود چیزی را اجرا یا اعلام می نماید.(حکومت)

(این نکته مهم را نباید فراموش کرد که مردم به پیامبر خدا(ص) ایمان آورده اند و تمام دستورات وی را اجرا می کنند.

نکته دیگر اینکه هر گاه پیامی از طرف خداوند ابلاغ شود پیامبر(ص) موظف است ضمن اعلام بی کم و کاست آن به مردم آنرا اجرا کند.

و مهمتر از همه آنکه وی دارای مقام عصمت نیز می باشد .)(یعنی با اعتقاد مردم به پیامبر (ص)،شرایطی بر جامعه حاکم است که اگر پیامبر بخواهد نظر شخصی خود را نیز به مردم اعلام کند هیچ مقاومتی صورت نمی گیرد.)

اما شیوه عملکرد پیامبر(ص) در برخورد با مردم و جامعه این تفاوت را به وضوح نشان می دهد.

هرگاه پیامبر(ص) در زمینه اجتماعی قصد انجام کاری را داشت که امکان داشت انجام آن کار برای مردم سود یا زیانی داشته باشد .در صورتی که در آن خصوص وحی از طرف خداوند نازل نشده بود قطعا پیامبر(ص) جویای نظر مردم می شد .کمتر اتفاق افتاده است رویدادی که به سرنوشت عموم مردم مرتبط است و مهمترین نقش به آنان واگذار شده است با ارسال وحی در خصوص چگونگی اجرا روبرو شود . در پیام الهی قوانین ابلاغ می شود و اتخاذ تصمیم بر عهده مردم است .و البته با پذیرفتن این مسولیت است که انسان باید پاسخگوی اعمال و رفتار خود نیز باشد.(انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا).

پس می توان گفت پیامبر(ص) با حضور در مدینه و تشکیل اولین حکومت اسلامی دو وظیفه مهم را بر دوش گرفت .اول مقام نبوت که از 13 سال پیش به آن مامور شده بود و می بایست پیام خداوند متعال را به مردم ابلاغ می کرد و دوم حاکمیت بر جامعه که از طرف مردم به ایشان محول شد. در مرحله اول دستورات خداوند لازم الا جرا بوده و هیچ کسی در برابر آن مقاومتی نمی کرد . اما در مرحله دوم ضمن اینکه پیامبر اکرم (ص) قطعا نظر مردم را جویا می شد، مردم حق اظهار نظر داشته و در صورت اکثریت داشتن  چنانچه رای خلاف نظر پیامبر داشتند، وی  رای و نظر آنان را می پذیرفت.

 

( توزیع غنائم در جنگ بدر، شیوه مبارزه در جنگ احد، شیوه مبارزه در جنگ خندق، مصالحه با دشمن در جنگ خندق، تصمیم گیر ی برای سرنوشت یهودیان مدینه ،و...)

 

با ایمان و اطمینان کامل می توان گفت که این عمل پیامبر (ص)یک کار فرمایشی نبود بلکه وی به این شیوه ایمان داشت و حتی برای انجام آن از طرف خداوند نیز دستوری نازل شده بود.(وامروهم شورا بینهم )پس وقتی بر اساس رای و نظر اکثریت قاطع مردم عمل می شد نتیجه هر چه بود ،مسئولیت آن نیز بر عهده مردم بود.

پس وقتی پیامبر(ص) نظر مردم را می پذیرد و به آن عمل می کند، یعنی رای و نظر مردمی که در اکثریت هستند در اموری که به جامعه و سرنوشت عمومی آن مربوط است بر نظر پیامبر، از دیدگاه ایشان ترجیح دارد .اگر غیر از این بود پس نباید پیامبر به آن عمل می کرد.حتی اگر بعدا معلوم شود که نظر جمع مردم به خطا رفته است .

حاصل سخن اینکه:

 

نبوت امر آسمانی و حکومت امری زمینی است ،انتخاب نبی با خداوند و انتخاب حاکم با مردم است. مردم در انتخاب سرنوشت خود آزاد هستند .انبیاء الهی فقط راه را به انسانها نشان میدهند و انسان در انتخاب مسیرخود آزاد است. و این آزادی حتی برای انتخاب دین او هم وجود دارد و هیچ اکراه و اجباری در آن وجود ندارد. پس انسان در انتخاب سرنوشت خود، و چگونگی طی طریق،  مختار است و چون دارای اختیار است، مسئول است و باید پاسخگو نیز باشد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 14
  • بازدید ماه : 16
  • بازدید سال : 18
  • بازدید کلی : 77
  • کدهای اختصاصی