loading...
نگاهی به گذشته ی تاریخ
صفرخیرخواه بازدید : 3 سه شنبه 20 اسفند 1392 نظرات (0)

چرا دوران حکومت اسلامی در زمان امام علی عمر کوتاهی داشت

 برای پاسخ به این سوال ابتدا باید سیاست عملی امام و نگاه وی به حکومت و خلافت را مورد ارزیابی قرار داد که البته با این کار به نظرم پاسخ سوال مشخص خواهد شد.

پس اگر بخواهیم سیاست امام علی (ع) را در خصوص خلافت و حکومت مورد ارزیابی قرار دهیم باید به موضوع بعد از جریان سقیفه بنی ساعده برگردیم .

با توجه به اینکه پیامبر اکرم (ص) ایشان را در روز غدیر خم به مردم و جامعه اسلامی بعنوان وصی و جانشین خود معرفی کرد .اما بعد از فوت پیامبر گردانندگان سقیفه شرایط را به شیوه ای رقم زدند که خلافت از دسترس امام خارج شد.و زمانی که امام همراهی مردم را با جریان سقیفه مشاهده کرد موضوع را پذیرفت و علیرغم بوجود آمدن فرصت  حاضر نشد تا در مقابل رای و نظر مردم برای رسیدن به خلافت تلاشی بکند .

نقل کرده اند که یکی از افرادی که به امام علی (ع) مراجعه کرد و خواست تا با وی بیعت کرده و به یاری وی سپاهیانی آماده کند ،ابوسفیان بود که البته امام از نیت وی آگاه بود. اما هیچگاه حاضر نشد برای رسیدن به قدرت و حکومت از ابزاری سیاسی استفاده کند .و وی ابوسفیان را پس زد.

امام علیرغم تمام شایستگی هائی که داشت در تمام دوران خلافت خلفای پیش از خود هیچ حرکتی که بیانگر تلاش وی برای تصاحب حکومت و خلافت باشد انجام نداده است در حالی که خبر حمایت و مشاوره وی به خلفا بسیار  گزارش شده است .

پس به نظر می اید رسیدن به خلافت و حکومت برای امام موضوعی است که دارای شرایط خاص و ویژه است .که اگر آن شرایط حاصل نشود امام به هیچ شیوه ای گرد این موضوع نمی گردد. شرط لازم برای بدست گرفتن قدرت از نگاه امام رضایت و خواست عمومی مردم است (که البته به این موضوع در خطبه سوم نهج البلاغه تصریح می کند .) و تا این شرط حاصل نشود امام به سمت خلافت حرکت نمی کند. پس باید تا این مرحله نتیجه گرفت که حکومت و دست یافتن به آن برای امام هدف نیست  ،وسیله است آنهم برای خدمت به مردم که اگر مردم آن ابزار را در اختیار وی نگذارند خود برای تصاحبش قدم بر نمی دارد چه برسد به اینکه از هر وسیله ای برای رسیدن به آن استفاده کند.

در دوره بعد زمانی که خلیفه دوم مجروح است برای انتخاب جانشین خود شورائی تشکیل می دهد که از امام علی (ع) نیز در آن شورا دعوت می کند (امام علی (ع) ، زبیر ،طلحه ،عثمان، عبدالرحمان بن عوف ، سعد بن ابی وقاص)در بین این شش نفر فقط دو نفر برای خلافت مطرح بودند یکی امام و دیگری عثمان. اما چون خلیفه دوم رای تعیین کننده را در اختیار عبدالرحمان قرار داده بود پس به نظر، رای او می توانست خلیفه سوم را مشخص کند . با این وجود علیرغم تمایل عبدالرحمان به عثمان وی ابتدا به امام مراجعه کرد و از وی خواست چنانچه بپذیرد تا بر اساس کتاب خدا ،سنت رسول الله و شیوه دو خلیفه قبل از خود عمل کند ،وی حاضر است با او بیعت کند .اما امام علی (ع) نپذیرفت .اینکه چرا امام این فرصت را از دست داد و حاضر به پذیرش شروط عبدالرحمان نشد ، خود گویای نگاه امام به امر خلافت است . امام می توانست شروط را بپذیرد و بعد به آن عمل نکند .همان کاری که دقیقا عثمان کرد. اما نظر امام علی (ع) بسیار جالب است . او حاضر نیست برای رسیدن به خلافت حتی کوچکترین دروغی بگوید یا حرفی بزند که بعد به آن عمل نکند .یعنی رسیدن به حکومت و خلافت حتی ارزش گفتن کوچکترین دروغ را هم ندارد .چون در نگاه امام کسی که برای رسیدن به حکومت از پلی به نام بی اخلاقی عبور می کند هیچگاه نمی تواند در دوره بعد منادی اخلاق در جامعه باشد .حاکم در نگاه امام نباید از این پل عبور کند (یعنی کوچکترین عمل غیر اخلاقی در نگاه وی مجوز ندارد.)

پس امام با این دیدگاه وقتی که با خواست و اصرار عمومی مردم خلافت را می پذیرد در واقع این ابزار را برای خدمت به جامعه و مردم و گسترش اخلاق در اجتماع پذیرفته است پس در این مقطع نیز هیچگاه از معیارهای ارزشی خود کوتاه نمی آید .چون هدف امام خدمت به مردم است نه تلاش برای ماندگاری در قدرت .پس در این مسیر باهیچ کس تعارف نداره ، خطوط قرمز او کاملا مشخص است . و البته با نگاه امروزی ایشان سیاست مداری است که کاملا دستش رو شده است .دوست و دشمن می توانند سیاست عملی وی را تشخیص دهند .امام یک دیندار سیاستمدار است که سیاست به عنوان یک ابزار و وسیله در خدمت اوست و هیچگاه به هدف او تبدیل نمی شود . هدف اصلی دین و اخلاق است .در واقع امام شخصیتی است در تاریخ که مصداق واقعی این جمله است که سیاست وی عین دیانت و دیانت وی عین سیاست اوست .پس وقتی کسی چنین باشد باید گفت که او سیاستمدار به تعبیر امروز نیست بلکه یک انسان کاملا دینی است.

یعنی امام برای ماندگاری در قدرت از کوچکترین عمل غیر دینی و اخلاقی عبور نمی کند . به این نمونه ها دقت کنید.

1-      وقتی که زبیر و طلحه به ملاقات او می روند تا در باره موضوعی خصوص صحبت کنند ، وی شمع بیت المال را فوت می کند .(متاسفانه فهم این موضوع امروزه کمی ثقیل و سنگین شده است.)یعنی او حاضر نیست تا زره ای از بیت المال را هدر بدهد .او خودش را در مقابل زره ای از اموال عمومی مسئول می داند .

2-      در توزیع بیت المال حاضر نیست زره ای به خانواده خودش بیشتر ببخشد و به جای زیاده خواهی برادر که اتفاقا در تنگدستی است آتش گداخته شده را با پوست دستش آشنا می کند .

3-      علیرغم ایجاد بحران در جامعه و توصیه مشاوران خود مبنی بر پذیرش مقطعی و مصلحت اندیشانه معاویه در شام تا آرام شدن اوضاع به هیچ وجه حاضر نیست با این موضوع کنار بیاید.

به نگاه امروزی هیچ کدام از این کارها نه سیاستمدارنه است و مصلحت اند یشانه و تمامی به ضرر خلافت امام تمام می شود اما امام به هیچ وجه حاضر نیست با آنها کنار بیاید .تنها چیزی که در مرام امام راه ندارد مصلحت اندیشی برای ماندن در قدرت است که وقتی که چنین می کنی در واقع حقایقی را در پای آن مصلحت قربانی می کنی و این مورد قبول نیست .

امام علی (ع) از حکومت  با تعابیری یاد می کند (ارزشی کمتر از کفشهای پاره یا در جائی بی ارزش تر از آب بینی بز) که می رساند هر فردی در دنیای امروز نیز چنانچه با آن معیارها و با این نگاه در قدرت قرار بگیرد چند صباحی بیش حکومت نتواند کرد.

 

در حکومت اما م جائی برای ریا و تزویر و ثروت اندوزی وجود ندارد .احساس مسولیت وپاسخگو بودن در برابر جامعه از ارزش های والائی است که در حکومت امام بعینه دیده می شود.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 4
  • بازدید سال : 6
  • بازدید کلی : 65
  • کدهای اختصاصی